مقاله سیاسی روز: تضاد رویهها و نشانهها، بازیسازی خاتمی و هاشمی
شرق: تیرماه 84 بعد از پیروزی نورسیده بر «آیتالله»، سیمای ملی سهگانه، «گاد فادر» را پخش کرد تا نشان دهد دوران نوینی آغاز شده و «اکبرشاهی» که مردم کوچه بازار همه چیز و همه کاری را به او نسبت میدادند، دیگر بر صدر نیست. روزهای سختی بود. آیتالله یکبار دیگر خود را در معرض رای مردم قرار داده و ناکام مانده بود. پیام به او این بود «خسته نباشید، ممنون، بفرمایید» اما او به کنج و دنج نرفت. هرازگاهی خاطرهای، اشارهای به دوران انقلاب و امام میزد و منتشر میکرد و خاطرههایش تیتر میشدند. بازنده سوم تیرماه، گویی فصل برد خود را شروع کرده بود. در چهارسال اول دولت نورسیده کسی باور نمیکرد «اکبر» کاری نکند و این دولت را به خود واگذارد، از او انتظار بازگشت رویایی داشتند. برای همه فهم اینکه او دیگر قدرت ندارد سخت بود. خودش چه؟ بازی را باور کرده بود؟ باختش را چطور؟
آنجا که شکایت به خدا برد در عریضهاش چه نوشته بود؟ در جواب «خسته نباشید، دیگر بفرمایید» چه گفته بود؟ آیا آیتالله در هفتادوچند سالگی به تغییر روی آورده بود؟ او شهر را میبیند و صداها را میشنود. این 40 دقیقهای که هر روز از جماران تا مرمر میآید چشم و گوش را بازتر میکند تا از بطن مردم دور نیفتد. فصل تازه را باور کرده بود.
از بهمن 91 زمزمه اینکه باید در انتخابات کسی و شخصی را فرستاد تا رویه حاکم را به اعتدال برگرداند، سخن اصلی یاران شد. خب چهکسی؟ یا خاتمی رایآور است یا آیتالله. نفر دوم و پایینتر؟ جواب «نه» بود. مردم رای نمیدهند فقط این دو هستند که میتوانند رای بالای مردم را به صندوق بکشانند. جهانگیری؟ نجفی؟ زنگنه؟ عارف؟ همین شیخحسن؟ نه هیچکدام رای بیار نیستند. تحلیل یاران عقبتر از مردم بود؟ تحلیل بزرگان (خاتمی و هاشمی) چه؟ موج شادی و شعفی که با ثبتنام آیتالله در جامعه راه افتاد و چهارراه استانبول احترام گذاشت و واکنش نشان داد حکایت از آن داشت که تحلیل درخصوص رایآوری هاشمی و خاتمی درست بوده است و «یاران» هوش سیاسی خوبی داشتند اما نیمه دیگر تحلیل دوستان چه؟ بازی ادامه داشت نیمه دیگر هم باید روی خود را نشان میداد.
هاشمی ردصلاحیت شد. میان کاندیداهای تاییدشده، هم کسی که به خاتمی دوخت میشد وجود داشت و هم کسی که به هاشمی دخل پیدا میکرد. عارف معاون اول خاتمی بود و همشهریاش. شیخ حسن هم کپی خوشتیپ حاجآقا بود. مثل او راه میرود. مثل او ادبیاتی فاخر وکمی از بالا به پایین دارد. تکنوکراتگراست و روابط خارجی خوب و با دیسیپلین «منظور» اصلیاش است و مانند اکبر هاشمی «شیخ» است. قاعده و رویه مرسوم و سنت شده سیاست میگفت خاتمی پی «نفر» خود باشد و هاشمی هم پی کاندیدای خود. اعتدال و اصلاحات با هم رقابت کنند. در مقابل اما اصولگرایان که روزبهروز در کلام تندتر میشدند ضرورت یک جبهه واحد را برای اصلاحات و معتدلیون ضروری ساخت. رویهها برخلاف نیاز و نشانهها بودند. تجربهها تلخ بودند اما سخت برمیگشتند. نیمه دوم تحلیل «یاران» درست بود؟ که کسی غیراز این دو رای بیار نیست.
هاشمی فصل تازهتر را باور کرده بود؟ بازیسازی نه بازیگری را. خاتمی چطور؟ ریییسجمهور شدن نه، رییسجمهورسازی آری. اینگونه شد نیمه دوم تحلیلها نادرست بود. این شاید لطفی بود که احمد جنتی برای آیتالله رقم زد. او بازیساز شد. از شیخ که کپی خودش است حمایت کرد. از خاتمی هم خواست در پی تشکیل ائتلاف به عارف نامه بنویسد که نوشت و 24 خرداد رقم خورد. در واقع این یکیشدن اعتدال و اصلاحات از همدوشی شیخ اکبر و سید ممد رقم خورد. برنده بزرگ این بازی آنها بودند. گویا قسمت چهارم «گاد فادر» در حال اجراست. به نظر، جبهه یکیشده (اعتدال و اصلاحات) باید دست تفاهم به سوی همه و نظام دراز کند. نقش بیبدیل رهبری معظم نظام در شکلدهی این روز باشکوه نباید فراموش شود. او نشان داد جمهوری اسلامی ظرفیت بالایی برای عبور از روزهای سخت دارد. ایران به چنین بزرگانی باید مباهات کند مردانی که توان درک شرایط تازه را دارند و زمینهسازان روزهای خوب هستند.


گاهی خنده، گاهی گریه